ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
زمینهای اوسا نزدیک اَمبِسمرِز عکاس: حمیدرضا طالبی
متنی ویژه برای این تصویر ویژه
قنوتِ انجیر
به نام خدا. سلام
جُنبندگان، نباتات (=رُوییدنیهای روی زمین) که مشخصه،
حتی جامدات، -سنگ و صخره و خاک- زبانِ گفتار دارند
تا در تنزیه و سبحانهی حضرتِ سُبحان کم نیاورند.
به قول یک حکیمی: جامدها هم میفهمند ما از آن نمیفهمیم.
حالا این ربّنای درختِ انجیر نزدیک زمینهای زراعیِ
اوسا - دارابکلا، حکایت همین را میکند و دلالت بسیاری چیزها
درست دقت کنید گویی:
دست به قنوت جُفت کرد؛
سر به آسمان، رُخ،
قامت به قیام، راست،
قلب به عبادت، صاف،
حالت به خشوع، زار،
حضور به درگه کردگارر، مهیّا،
یادِ باریتعالی، هر بار، هربار، هربار اجرا،
آیهی ۶۰ غافرِ ادعونی اسْتَجِب لَکم را، پیاده،
سرانجام دور از دیدههای ما بعدِ قنوت
رکوع و سجود و تشهد و سلام را هم اقامه.
و مرحبا به حمیدرضا طالبی عموزاده که خود در
لحظهها و لرزهها و لحاظها و لیاقتها و لاحقها به سر میبرَد
و ربّنای انجیردار را دیده و به منِ بندهی ربّ، رسانیده.
هان! زنهار! حالیا! حقّا! که راست فرموده خدای ستوده در آیهی ۱۰۷ و ۱۰۸ اسراء: قُل امِنوا بهِ او لاتؤمِنوا اِنَّ الذینَ اُوتُوا العلمَ مِن قَبلِهِ اِذا یُتلی علیهِم یَخِرّونَ لِلْاذقانِ سُجّدا * و یَقولونَ سُبحانَ ربنا اِن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولا. به ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی میشود گفت: گو شما چه به آن ایمان بیاورید چه نیاورید، کسانى که پیش از آن دانش یافتهاند، چون بر آنان خوانده شود، سجدهکنان به رو در مىافتند. و مىگویند پاک و منزه است پروردگار ما، وعدهی پروردگار ما انجامیافتنى است.
| ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ |
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
ثبتِ حمیدرضاهه >| ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ |< نشِ دامنه
| ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | طبیعت شگرف دارابکلا
این زیزم روزه ندانّه؟! هَمطی چَفنِه خوانّه؟!
حمید طالبی: موقع گرفتن عکس زیزم یا زنبور را ندیده بودم
عجب دید تیزی. نگاهت همیشه دقیق و دلیست
جواب دامنه: سلام عمو حمید
کشکولی: خون پدربزرگم کبل آخوند ملاعلی تو رگهایم جاریه
ثبتِ حمیدرضاهه >< نشرِ دامنه. | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ |
شرحی برین عکس : حمیدرضا مرا این جای زیبا برده. کُنج انارقلت دارابکلاهه. جسم میگوید بپّر به تَهِ آب. روح میگوید بِنگر به تِهِ (=تابش) آفتاب. من را وقتی حمیدرضاه بنشانده لبهی این بِرکه، تمام آثار آفتاب را به تنِ این آب، منگنه کردم. و گفتم: حتی یک چالهآب در حد نعلِ اسب چنان قادر است که آفتاب با همهی زبانهها و مسافت دور و درازش را به تَهِ گودش آورَد که به آدم بفهمانَد: فروتنی را از آفتابِ فرادست بیآموز که حاضر شد به کفِ آب فرو آید تا غَرّه نباشد. این را من نوشتم، ولی حمیدضا در ثبت صحنه، توی سینهاش با قلم قلبش حک ساخت. سینهی شَرحشرَحهای که روی من گشوده شده.
طبیعت شگرف دارابکلا | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | عکاس: حمیدرضا طالبی
عکاس صحنهها: حمیدرضا طالبی
مرتع روبروی اَمبِسمرِز جنگل دارابکلا. عکاس: حمیدرضا طالبی
ماه تی تی مِه یار ره ندیهی؟! قدیم میگفتند
کلب؛ لابد گیرا سگه! دَوِندسنه
بلندیهای جولان! نیست، بلندیهای اوساست
دارابکلا و اوسا ؛ دو روستای همسایهی دلرُبا. | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | عکاس: حمیدرضا
این عکس آلوچه | ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | از سید موسی صباغ از باغش
آقا سید موسی!
این هلی دلرِیا
درین عکس زیبا،
زلکا که نیست؛
هِلالهی هِلاله هسّه. (=رسیده و بَپِته)
و حَلالِ حَلال
و حلّالِ حلّالِ.
اِسا کشکولی مشکولی
هلی دِزّی آیا اِستارت خورده؟! که ما هم ار قم سر برسیم؟!
هلی باغ حجت رمضانی
حمید و شو و تش و شاید هم کله پاچه
به به. حمید. سلام. چقدر هم هر سه زیبا. هم تو و هم تَش و هم آش
کباب عید فطر. ارسالی سید موسی صباغ
کباب عید فطر. ارسالی سید موسی صباغ . نشر عکس : دامنه
سردرگاه امامزاده جعفر دارابکلا
عکاس: جناب حمیدرضا طالبی دارابی
و
رَف بِن ما و درخشش ماه
شکوهِ شکوفه که سخاوتواره چتر انداخته برین سردرگاه خانه
اینجا روستای دارابکلا | ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی
یک نمای بیهمتا از جلال حضرت جل جلاله در طبیعت شگفتیآور
روستای دارابکلا | ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی