کرانه دارابکلا میاندورود

میاندورود؛ شهرستانی سرسبز، پُرروستا، با طبیعتی دلرُبا، میانِ دو رودِ ساری و نکا، جنگل تا دریا ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

کرانه دارابکلا میاندورود

میاندورود؛ شهرستانی سرسبز، پُرروستا، با طبیعتی دلرُبا، میانِ دو رودِ ساری و نکا، جنگل تا دریا ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

داراب کلا و داراب‌کلایی‌ها در قاب عکس ها


از راست: مرحوم اصغر رنجبر. شهید ناموَر حجت الاسلام آق سید جواد شفیعی دارابی. مصطفی آهنگر. اکبر آهنگر حاج موسی که در لسان ما اکبرعمو است و به طنز و طعنه و خنده، در محل هم به این جمع می‌گفتند: "گروه اکبرعمو". دو نفر ایستاده: راست سید عسکری داداش توست و سمت چپ هم این بنده هست پسرِ پسرخاله‌یِ مادرِ مرحومه‌ات. ۳. شبی هم که برادرتان سیدجواد شهید شد ما رفقا (من، یوسف، سید علی اصغر و برادر سید عسکری) رفتیم شناسایی که ببینیم پیکر پاکش خودش هست. دیدیم آری. آن شب وقتی نایلون از رویش برداشتیم گویی نور بر ما تابیده بود، از بس زیبا و آرام و خوشگل و جذاب خُفته -بخوانید: زنده‌تر از زندگان- بود؛ به تعبیر من غَرقه‌ی خون بود چون مَرادش امام حسین ع در قتلگاه، که سینه‌اش مالامال از نوحه و مرثیه برای حضرت سیدالشهداء ع بود و ۷۲ تن یارانش. این عکس او در کفن و قبر، جلوِ دیدِ آلبوم من هست همش. یادم است متنِ مراسم سید جواد را با چیزهایی که سید عسکری ازو در ذهن داشت به من القا می‌کرد، نوشته بودم و کتابچه‌ی زندگی‌اش را نیز این بنده نوشت که شاید دست شما هم هنوز باشد. برای آن شهید هر چه بنگارم، آرام ندارم. این لحظه بر گونه‌ام اشکم را دیدم که ریخت روی میزم. بگذرم. و سوگند گرچه نمی‌شود هر بار خورد و منع شدیم در دین، اما حقیقتا" حاضرم سوگند خورَم که سید جواد اول، نور شد بعد درخشش شهادت، روحش را به امانت و ملاء اعلا و عالَم بالا بُرد چون خود انسانی والا بود. همان حرفی که عزیز دل همه‌ی ما حاج قاسم سلیمانی فرمود: تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی. شهدای روستای ما و مُرسم و اوسا و همه جا، نور واحدند. با آن نور بر تاریکی می‌توان غلبه کرد که همه، معمولا" تقریبا" وصیت کردند "امام را تنها نگذارید". امام نه یعنی فقط حضرت امام رحمت الله، بلکه در هر مرحله از انقلاب، یعنی امامِ حی و حاضر و رهبر و رَهنُما. روی همین اصل وصایت شهیدان و شناخت شخصی‌ام هست که بنده از زیر بیرَقِ ولی فقیه زمان حاضر نیستم بیرون بیفتم، منتقد هستم، اما معتقد. شهداء ما را به این امر خوانده‌اند. بنویسم هفتاد منَ می‌شود. خیلی ناگفته دارم. نمی‌گویم، خصوصا" از سینه‌ی دردمند شهید شفیعی شما و دیار ما. او هرگز یک روحانی "مُهین" نبود یعنی کسی را خوار و اهانت نمی‌کرد. این مقدار را هم چون در متنت نوشتی: "سپاس از شما جناب دامنه فامیل بسیار ارزشمند بنده، شما شهدا را خوب شناختید و لابد با همنشینی چون ایشان را در سنگرهایتان به تجربه آموختید. شهدا شناسنامه دیارمان هستند." بنده مجبورا" وارد شدم تا بدهی‌ام به شهیدان را ذرّه‌ای ادا کنم. ممنونم. روی اون عکس دسته‌جمعی دیگر در درون پایگاه حزب الله در خاطره‌ی تاریخ سیاسی داراب‌کلا که به‌زودی خواهم نوشت، توضیح خواهد آمد. محفوظ باشین و مَصون شما و بیت شریف شما، از از هر گزند و رخدادهای مَهیب./دامنه." data-cke-saved-src="https://s29.picofile.com/file/8462290526/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B2%DB%B5_%DB%B1%DB%B0.jpg" src="https://s29.picofile.com/file/8462290526/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B2%DB%B5_%DB%B1%DB%B0.jpg" />

قم. کنار حرم میدان پانزده خرداد سال پنجاه و نه

من (چپ) و رفقا کنار شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی دارابی



درختی از لای تیربرق فشار قوی

در دشت شالی حاجی آیشت داراب کلا.

عکاس: عبدالله طالبی دارابی. نشر از : دامنه



رفیق شهیدم عیسی ملایی دارابی



حجت الاسلام سید علی صباغ



باسمه تعالی. این عکس، که حجت الاسلام سید علی صباغ دارابی در نیمه‌ی منبر پایین‌مسجد را نشان‌مان می‌دهد از نظر من در بخش معنابخشی به جلسات دینی، برگزیده‌ترین عکس ماه رمضان امسال داراب‌کلا بود. البته عکس‌های زیادی از هر دو مسجد بالا و پایین -که درین مدت در صحن محترم هیئت و کانال مسجد امام حسن مجتبی ع دیده‌ام- ارزش هنری مهمی برای من داشت و به نظرم اگر روی برخی از قطعات آن کمی درنگ گردد، معنویت صحنه را در دل مخاطب می‌افکنَد، اما این صحنه‌ی تفسیر قرآن توسط استاد صباغ با این نگاه فروتنانه‌ی سر به زیر به ورق مقدس قرآن، یک حُزن دل‌انگیزی بر جان آدم می‌اندازد که گویی ناگهان می‌خواهد برای تمام مقدسات قرآن، اشک شوق انسان را جاری کند. خدای باری را می‌خوانم این آثار و ثمرات تفسیر قرآن و عطشِ کسب اطلاعات قرآنی را در میان‌مان همچنان مانند قنات زلال، جاری سازد و ما را قدردان مفسران قرآن باقی بدارد. استاد سلام دارم به آن آستان‌تان با آن اخلاق نیکوی‌تان. به گیرنده‌ی عکس -که هر کس هست- هدیه‌ای شخصا" و حضورا" تقدیم خواهم کرد. امید است عزیزی که عکس این صحنه‌ی ماندگار را انداخته خود را به بنده معرفی فرماید./دامنه.



حجت الاسلام شیخ مرتضی چلویی دارابی



محمدرضای عموحیدر | ۲ فروردین ۱۴۰۲ |  بازسازی خونه‌ی دامنه



حاج شیخ احمد آهنگر دارابی

| ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ | نشر عکس : دامنه



حاج شیخ احمد آهنگر دارابی



مراسم هفت مرحومه زکیه دارابکلایی | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ |

فرزند مرحوم آیت الله آقا دارابکلایی همسر آقای سید محمدرضا شفیعی دارابی



سرخرود وزرا محله. خونه‌ی جلیل قربانی



فرزندان مرتضی شهابی



کتابخانه‌ی عمومی / امانی مرحوم

«آیت الله محمدباقر دارابکلایی» ساختمان قلم‌چی روستای داراب‌کلا

عکسی که جناب حمید رضا طالبی  | ۸ فروردین ۱۴۰۲ |



رهبر معظم آیت الله سید علی خامنه‌ای



دامنه | ۲ فروردین ۱۴۰۲ |



حاج علی چلویی. سید علی اصغر. جواد دباغیان



قاسم لاری دارابی اوسایی. نشر عکس : دامنه



حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی چاچکامی



ارسالی سیده ربابه سجادی



دیدار خواهران داراب‌کلا در روز ۲۳ رمضان

| ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | با خانواده‌ی شهید مدافع حرم

محمدتقی سالخورده روستای شهابالدین شهر نکا

 ارسالی سیده ربابه سجادی دارابی از هیئت



عزاداری بیست و یکم ماه رمضان در داراب کلا با حضو مردم محل

مرحوم شیخ اسماعیل دارابکلایی. شیخ مرتضی چلویی دارابی



تشییع جنازه‌ی همسر حاج میرهادی حسینی. مادر آقا سید  مهدی حسنی



تشییع جنازه‌ی همسر حاج میرهادی حسینی

مزار. دامادشان حجت الاسلام شیخ محمد نادری



آقا سید  مهدی حسنی نفر دوم از سمت راست



از راست: یوسف آهنگر. سید عسکری. حسن آهنگر کل مرتضی

احمد عبدی مشهدی سید علی اصغر. نشسته راست جعفر رجبی. نفر چپ من


از راست: مرحوم اصغر رنجبر. شهید ناموَر حجت الاسلام آق سید جواد شفیعی دارابی. مصطفی آهنگر. اکبر آهنگر حاج موسی که در لسان ما اکبرعمو است و به طنز و طعنه و خنده، در محل هم به این جمع می‌گفتند: "گروه اکبرعمو". دو نفر ایستاده: راست سید عسکری داداش توست و سمت چپ هم این بنده هست پسرِ پسرخاله‌یِ مادرِ مرحومه‌ات. ۳. شبی هم که برادرتان سیدجواد شهید شد ما رفقا (من، یوسف، سید علی اصغر و برادر سید عسکری) رفتیم شناسایی که ببینیم پیکر پاکش خودش هست. دیدیم آری. آن شب وقتی نایلون از رویش برداشتیم گویی نور بر ما تابیده بود، از بس زیبا و آرام و خوشگل و جذاب خُفته -بخوانید: زنده‌تر از زندگان- بود؛ به تعبیر من غَرقه‌ی خون بود چون مَرادش امام حسین ع در قتلگاه، که سینه‌اش مالامال از نوحه و مرثیه برای حضرت سیدالشهداء ع بود و ۷۲ تن یارانش. این عکس او در کفن و قبر، جلوِ دیدِ آلبوم من هست همش. یادم است متنِ مراسم سید جواد را با چیزهایی که سید عسکری ازو در ذهن داشت به من القا می‌کرد، نوشته بودم و کتابچه‌ی زندگی‌اش را نیز این بنده نوشت که شاید دست شما هم هنوز باشد. برای آن شهید هر چه بنگارم، آرام ندارم. این لحظه بر گونه‌ام اشکم را دیدم که ریخت روی میزم. بگذرم. و سوگند گرچه نمی‌شود هر بار خورد و منع شدیم در دین، اما حقیقتا" حاضرم سوگند خورَم که سید جواد اول، نور شد بعد درخشش شهادت، روحش را به امانت و ملاء اعلا و عالَم بالا بُرد چون خود انسانی والا بود. همان حرفی که عزیز دل همه‌ی ما حاج قاسم سلیمانی فرمود: تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی. شهدای روستای ما و مُرسم و اوسا و همه جا، نور واحدند. با آن نور بر تاریکی می‌توان غلبه کرد که همه، معمولا" تقریبا" وصیت کردند "امام را تنها نگذارید". امام نه یعنی فقط حضرت امام رحمت الله، بلکه در هر مرحله از انقلاب، یعنی امامِ حی و حاضر و رهبر و رَهنُما. روی همین اصل وصایت شهیدان و شناخت شخصی‌ام هست که بنده از زیر بیرَقِ ولی فقیه زمان حاضر نیستم بیرون بیفتم، منتقد هستم، اما معتقد. شهداء ما را به این امر خوانده‌اند. بنویسم هفتاد منَ می‌شود. خیلی ناگفته دارم. نمی‌گویم، خصوصا" از سینه‌ی دردمند شهید شفیعی شما و دیار ما. او هرگز یک روحانی "مُهین" نبود یعنی کسی را خوار و اهانت نمی‌کرد. این مقدار را هم چون در متنت نوشتی: "سپاس از شما جناب دامنه فامیل بسیار ارزشمند بنده، شما شهدا را خوب شناختید و لابد با همنشینی چون ایشان را در سنگرهایتان به تجربه آموختید. شهدا شناسنامه دیارمان هستند." بنده مجبورا" وارد شدم تا بدهی‌ام به شهیدان را ذرّه‌ای ادا کنم. ممنونم. روی اون عکس دسته‌جمعی دیگر در درون پایگاه حزب الله در خاطره‌ی تاریخ سیاسی داراب‌کلا که به‌زودی خواهم نوشت، توضیح خواهد آمد. محفوظ باشین و مَصون شما و بیت شریف شما، از از هر گزند و رخدادهای مَهیب./دامنه." data-cke-saved-src="https://s29.picofile.com/file/8462290526/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B2%DB%B5_%DB%B1%DB%B0.jpg" src="https://s29.picofile.com/file/8462290526/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B2%DB%B5_%DB%B1%DB%B0.jpg" />


قم. کنار حرم میدان پانزده خرداد سال پنجاه و نه


از راست: مرحوم اصغر رنجبر. شهید ناموَر حجت الاسلام آق سید جواد شفیعی دارابی. مصطفی آهنگر. اکبر آهنگر حاج موسی که در لسان ما اکبرعمو است و به طنز و طعنه و خنده، در محل هم به این جمع می‌گفتند: "گروه اکبرعمو". دو نفر ایستاده: راست سید عسکری داداش توست و سمت چپ هم این بنده هست پسرِ پسرخاله‌یِ مادرِ مرحومه‌ات. ۳. شبی هم که برادرتان سیدجواد شهید شد ما رفقا (من، یوسف، سید علی اصغر و برادر سید عسکری) رفتیم شناسایی که ببینیم پیکر پاکش خودش هست. دیدیم آری. آن شب وقتی نایلون از رویش برداشتیم گویی نور بر ما تابیده بود، از بس زیبا و آرام و خوشگل و جذاب خُفته -بخوانید: زنده‌تر از زندگان- بود؛ به تعبیر من غَرقه‌ی خون بود چون مَرادش امام حسین ع در قتلگاه، که سینه‌اش مالامال از نوحه و مرثیه برای حضرت سیدالشهداء ع بود و ۷۲ تن یارانش. این عکس او در کفن و قبر، جلوِ دیدِ آلبوم من هست همش. یادم است متنِ مراسم سید جواد را با چیزهایی که سید عسکری ازو در ذهن داشت به من القا می‌کرد، نوشته بودم و کتابچه‌ی زندگی‌اش را نیز این بنده نوشت که شاید دست شما هم هنوز باشد. برای آن شهید هر چه بنگارم، آرام ندارم. این لحظه بر گونه‌ام اشکم را دیدم که ریخت روی میزم. بگذرم. و سوگند گرچه نمی‌شود هر بار خورد و منع شدیم در دین، اما حقیقتا" حاضرم سوگند خورَم که سید جواد اول، نور شد بعد درخشش شهادت، روحش را به امانت و ملاء اعلا و عالَم بالا بُرد چون خود انسانی والا بود. همان حرفی که عزیز دل همه‌ی ما حاج قاسم سلیمانی فرمود: تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی. شهدای روستای ما و مُرسم و اوسا و همه جا، نور واحدند. با آن نور بر تاریکی می‌توان غلبه کرد که همه، معمولا" تقریبا" وصیت کردند "امام را تنها نگذارید". امام نه یعنی فقط حضرت امام رحمت الله، بلکه در هر مرحله از انقلاب، یعنی امامِ حی و حاضر و رهبر و رَهنُما. روی همین اصل وصایت شهیدان و شناخت شخصی‌ام هست که بنده از زیر بیرَقِ ولی فقیه زمان حاضر نیستم بیرون بیفتم، منتقد هستم، اما معتقد. شهداء ما را به این امر خوانده‌اند. بنویسم هفتاد منَ می‌شود. خیلی ناگفته دارم. نمی‌گویم، خصوصا" از سینه‌ی دردمند شهید شفیعی شما و دیار ما. او هرگز یک روحانی "مُهین" نبود یعنی کسی را خوار و اهانت نمی‌کرد. این مقدار را هم چون در متنت نوشتی: "سپاس از شما جناب دامنه فامیل بسیار ارزشمند بنده، شما شهدا را خوب شناختید و لابد با همنشینی چون ایشان را در سنگرهایتان به تجربه آموختید. شهدا شناسنامه دیارمان هستند." بنده مجبورا" وارد شدم تا بدهی‌ام به شهیدان را ذرّه‌ای ادا کنم. ممنونم. روی اون عکس دسته‌جمعی دیگر در درون پایگاه حزب الله در خاطره‌ی تاریخ سیاسی داراب‌کلا که به‌زودی خواهم نوشت، توضیح خواهد آمد. محفوظ باشین و مَصون شما و بیت شریف شما، از از هر گزند و رخدادهای مَهیب./دامنه." data-cke-saved-src="https://s29.picofile.com/file/8462290642/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B3%DB%B5_%DB%B2%DB%B5_2_.jpg" src="https://s29.picofile.com/file/8462290642/photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B4_%DB%B1%DB%B8_%DB%B1%DB%B0_%DB%B3%DB%B5_%DB%B2%DB%B5_2_.jpg" />


پیکر شیهد سید جواد شفیعی



من و یوسف



و



من. حسن. مرحوم آقا سید باقر شفیعی پسرعمه‌ام



یوسف. من. سید علی اضغر. اصغر رنجبر. مصطفی آهنگر.

سید عباس هاشمی و... روز اعزام به جبهه سال شصت و شش



علی شرخانی. من. شیخ احمدی. مرحوم جواد امامی



شیخ مرتضی چلویی



رودخانه‌ی تجن ساری >| ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ | عکاس: جلیل قربانی. نشر عکس: دامنه



سید علی اصغر



مصطفی بابویه



حاج علی چلویی



سید علی اصغر و سید موسی صباغ. عکاس: حجت رمضانی



دامنه



قاسم بابویه



دامنه و قاسم بابویه



زن اهل تلاش. بُد (=چکمه‌)ات بر همه‌ی کسانی که

دَم از آزادی زن! می‌زنند ولی هرزگی می‌کنند، شرف دارد



...



روستای زیبای استخرپشت نکا

>| ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ |<

عکاس: عبدالرحیم آفاقی.  نشر عکس : دامنه



اقامه‌ی نماز عید فطر در روستای ارم. پنج تن

>| ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ |<

عکاس: عبدالرحیم آفاقی. نشر عکس : دامنه



حجت رمضانی. عکاس: حمزه طالبی



حمیدرضا طالبی



عبدالله طالبی دارابی. قبر فردوسی



علی ملاییی دارابی



از راست: سید علی اکبر موسوی. سید موسی صباغ. محمد ابراهیم شهابی



اسب داراب‌کلا. عکس از مهدی ملایی



حجت الاسلام شیخ علیرضا ربانی و حجت الاسلام شیخ مرتضی چلویی دارابی. دعای ندبه



سجاد مهاجر



حجت الاسلام سید علی صباغ دارابی

حجت الاسلام سید حسین شفیعی دارابی

مراسم هفت مرحومه زکیه دارابکلایی فرزند مرحوم آقا دارابکلایی



روحانیت داراب کلا. مراسم هفت مرحومه زکیه دارابکلایی فرزند مرحوم آقا دارابکلایی



حجت الاسلام شیخ محمد نجفی دارابی مراسم هفت  خواهرش زکیه دارابکلایی



سید محمدرضا شفیعی دارابی (راست) مراسم هفت  همسرش زکیه دارابکلایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد